با اینکه میدونستم این scenes from a marriage داستانش چیه و میدونستم دیدنش حالمو به هم میزنه، دارم میبینمش. وضعیت تاریخ مصرف گذشته ای رو برام بیدار میکنه. احساسات پلاسیده، خاطرات با بوی بد. حالت تهوع...
نه. بیشتر از یه دلپیچه ساده نیست. گذشته، و انگار اون خط فرضی که بعدش همۀ خاطره ها خوبن رو پشت سر گذاشتم. همۀ خاطره ها خوبن و بوی خوبی میدن. بدون اینکه من تلاشی کرده باشم، برعکس میخواستم چراغ نفرت توم روشن بمونه. ولی انقدر گذشته که از نفرت و بی تفاوتی هم گذشتم. اونقدری گذشته که بدون محدود کردن خودم، بهش فکر کنم و فکر کنم که اگر دوباره جایی همو ببینیم، چه گرمایی وجودم رو میگیره و چه مکالمۀ کوتاه شیرینی خواهیم داشت. اونقدری گذشته که انگار هزار سال گذشته، که انگار مردم و زنده شدم و فقط یه تصویری از زندگی قبلیم مونده. نه، اونقدری گذشته که یاداوری تلخ ترین دیالوگا و مکالمه ها هم تاثیری بیشتر از یه دلپیچه ساده نداره.
پ.ن: پیشنهاد نمیکنم که ببینید این سریالو.
الزام دوگانه...برچسب : نویسنده : 1rosettastoned8 بازدید : 91